سالها با اميد زندگي كن اميد به وصال ، اميد به وصال او كه منتهاي خوبيست
سالها نااميدي را لگدمال كن و محكم تا آخر برو تا زماني كه معشوق تو را بخواند
در عشق كفر است بر خلاف نظر معشوق عمل كردن
پس تا زماني كه او ناز ميكند نياز كن . نازش را بخر كه بهاي تو فقط خود اوست
بهاي تو عشق اوست . بهاي تو وصل اوست . بهاي تو قرب اوست
مرگ را آن روز بپذير كه او ميفرستد
مرگ گرچه تلخ است اما ميتواتند شيرين شود
و آن زماني است كه مرگ را او بفرستد! مرگ در آغوش بگير
زماني كه مرگ پيك و دعوتنامه ي حضور باشد . حضور در قرب و وصال او
وه كه چه زيباست هم آغوشي مرگ در آن زمان !